او می خواهد با یک کوس تنگ متحرک الاغ بزرگ یک خروس بزرگ در یک کلاه بلوند بگیرد ، بنابراین او دوست پسر جدی خود را تلفنی کرد و او را به آپارتمان خود دعوت کرد. وقتی مرد وارد اتاق شد ، دختر شورت خود را بیرون آورد و بلافاصله در برابر سرطان ایستاد و مرد به او زنگ زد ، بنابراین سریع اسلحه خود را درون عصا هایش قرار داد. پسر همه چیز را فهمید و بعد از گذشت حدودی از لحظه ، او با خشونت یونی بیچاره را به گاو واحد خود انداخت و تخم مرغ ها را درون سوراخ فرو کرد.