یک بار ، زاغه ای از خستگی در مکیدن بی پایان ، او تصمیم گرفت خودش را راضی کند همانطور که دوست داشت - تحلیل کنید. اما آنجا بود بازی های او با او توسط یک دلال محکم وارد شد ، که تیک وزنه خود را از شلوار خود بیرون کشید و به او دستور داد که یک سولو بنویسد. به هیچ کجا بروید - شما مجبورید دوباره بخورید ، عکس کوسو کون این بار عمیق تر و بدون زباله.