یک زن معصوم راحت در بالکن نشسته بود و مجله های زنان را می خواند ، در حالی که پسربچه اش نمی خواست با او رابطه جنسی داشته باشد. بعد از دو قطعه کوکتل خود که به او عرضه شده بود ، همه چیز در مقابل چشمان او شنا کرد. او از آنچه اتفاق می افتد ، خاطره عكس كون سكسي کمی داشت ، اما پس از آن قربانی بیمار شد و پسر خسته کننده لبخند زد.