آن مرد هیچ آپارتمان ثروتمند و پولی برای رستوران ندارد ، اما آرزوی وحشی دارد که بتواند یک عضو را برای دوست دختر جدید بگذارد. معشوق که شراب ارزان قیمتی خریداری کرده بود ، زن جوانی را به جنگلهای مجاور فریب داد ، جایی که زیبایی او را نوشید ، از وفور معشوق عكس كس و كير را تحسین کرد و سعی کرد خوب به نظر برسد ، و او را به سمت سرطان خم کند.