نوجوان پسر متاهل را خیلی دوست داشت. زیبایی عاشق او شد ، جهنم را از صدای عقل ضرب و شتم کرد و برای یک خرما به خانه او رفت. پس از یک مکالمه خوب ، یک مرد جوان پیشنهاد کرد که دختر کمی در خدمتش باشد. عیار مدتها در انتظار این درخواست بود و او به او خیره شد ، گویی که او تمام زندگیش در این خواب بوده است. جالب ترین لحظه زمانی بود که دختر سوار قایق شد و عکس کوس کون ناز یکی از دوستانش به پسری پیوست که مدتها جاسوسی کرده بود. دید عضو دوم باعث سوء استفاده های جدید برای معشوقه شد.