مردی در بندرگاه معلق بود ، جایی که قایق زیبای جدید او در چندین کشتی به همان اندازه زیبا نشان داده شد. در نزدیکی کشتی ، پسر با سبزه ای زیبا ملاقات کرد ، که وی از ثروتش عكس كوس سكس گفت. عوضی که چشمان سوزانش داشت ، در اتاق نشیمن به شخص عزیز رفت و در آنجا به خودش اجازه داد که سینه خود را کاملاً رها کند.