یک لوله کش محلی باران می بارد در حالی که یک دختر لاغر زیبا حمام می برد. دختر او را دوست داشت و او در مقابل او برهنه ظاهر شد. زیرا صبح او با پسرش دعوا داشت و حالا با عكس كير كون میل به انتقام از قهوه ها در حال سوختن بود. بنابراین او با خوشحالی زیاد خود را به یک غریبه در الاغ تسلیم کرد و می خواست لذت ببرد و نوعی ولع مصرف مقعد.