نامادری طاس به نوعی تصمیم می گیرد دختر فرزند خود را تشویق کند تا او تکالیف داستان کیرکون خود را بهتر یاد بگیرد. دختری که از این راه بیرون می رود ، بسیار هیجان زده است و با او شروع به پیاده شدن می کند و می فهمد که اکنون ماشین قوی است ، اما هیچ آرزویی وجود ندارد. من فقط یک چیز را می خواهم - لعنتی و فاک.