وقتی مرد طاس خدمتکار دیاسپور خوبی داشت ، شروع به خوردن با قلب کرد و گاه به سینه های بزرگ او نگاه کرد. سپس یک عصرانه او از انتظار برای سیب زمینی خسته شد ، و به دنبال سرخ کردن عکس کونکوس یک دختر بچه شیرین رفت. بعد ، یکی از دوستان خودش می شود و با یک بنگ بزرگ یک دختر را می گیرد.