همسایه دوست داشتنی دوره ای از فحاشی را آغاز کرد. او به نور یک كشاورز كوچك (كه متأهل است) می آید و پس از آن بی شرمانه به حوا می رود. یکی از دوستان با بی شرمی به یک مقبره عکس کوسکیر نگاه می کند و سپس با او معاشقه می کند تا این روز را به یک یادداشت منطقی پایان دهد.